قمرتاج درونم خفه خون گرفته از پنج شنبه ی گذشته می خواهم بیایم و یک پست قمرتاجی بنویسم در باب تجربه ی جدیدم، اما هربار که شروع کردم قلم پیش نرفت و کلام به دلم ننشست. امشب نشستم و حلاجی کردم و دیدم واقعا نوشتن هم دل خوش می خواهد، حالا دل خوش هم نه، خاطرت باید آسوده باشد که بیایی و آسمان ریسمان به هم ببافی. می گویند در نوشتن ناخودآگاهِ آدم، پدیدار می شود. به نظر من گاهی همین ناخودآگاه، مانع نوشتن است. دلهره ی مدام گریختن
باران و سایر قضایا
اگر احوال ما را جویا باشید
نوشتن ,دل ,هم ,ی ,بی ,خوش ,دل خوش ,ریسمان به ,آسمان ریسمان ,بیایی و ,به هم
درباره این سایت